عشق غیرممکنp4
رفتم تو خونه و لباسمو عوض کردم رفت سرویس و کارای لازم رو انجام دادم و بعدش نشستم که یکم تکالفمو انجام بدم و درس بخونم
فلش به چند مین بعد
صدای زنگ گوشیم بلند شد
(گتدام ال گوین شیش شی شیش شیش)
(چیه سون دونگ مانستیزه اصن😂)
بدون نگاه کردن به اسمش تلفونو جواب دادم
_:سون دونگ خوبی
با شنیدن صدای کوک کلا کاری که میکردم رو فراموش کردم
*:آره خوبم تو چطوری
_:من خوبم ولی تو پات آسیب دیده بودا
*:بابا یه خراش ساده بود
_:من خودم دیدم که اونجا که خوردی زمین شیشه شکسته بود داری منو دست میندازی
داخل ذهن سون دونگ:
جدی اونجا شیشه بود؟!
میگم چرا انقدر میسوزه و درد میکنه الکی نیست
*:زیاد تو پام فرو نرفت
_:به نظرت من گاوم؟
*:چرا اینطوری میگی؟؟
_:یادت نرفته که من چسب زخم زدم؟
داخل ذهن سون دونگ :
وایییی خاک تو سرممم چرا اینقدر خنگم من دارم کیو خر میکنم من اخهه اههه سون دونگ الان چی میخوای بگییی
*:باشه اصن من تسلیم الان واقعا خوبم
_:من باور نمیکنم
*:میخوای چیکار کنم؟
_:درو باز کن
*:چی؟!
_:نشنیدی؟؟
*:چرا ولی کی رسیدی؟
_:این به خودم مربوطه حالا هم درو باز کن
*:باشه
رفتم درو بازکردم که ندیدمش و پلاستیک دارو رو زمین بود
هه این اومده حال منو ببینه یا دارو بزاره بره
اصن به من چه بزار هرکاری میخواد بکنه
رفتم چند تا از اون دارو هارو خوردم و اومدم برم بخوابم چون واقعا خسته بودم چشمام رو هم نزاشته بودم که خوابم رفت
..........
حداقل 10 نفر این فیک رو میخونن لطفا یکم حمایت کنین تا ادامه بدم 🌼
فلش به چند مین بعد
صدای زنگ گوشیم بلند شد
(گتدام ال گوین شیش شی شیش شیش)
(چیه سون دونگ مانستیزه اصن😂)
بدون نگاه کردن به اسمش تلفونو جواب دادم
_:سون دونگ خوبی
با شنیدن صدای کوک کلا کاری که میکردم رو فراموش کردم
*:آره خوبم تو چطوری
_:من خوبم ولی تو پات آسیب دیده بودا
*:بابا یه خراش ساده بود
_:من خودم دیدم که اونجا که خوردی زمین شیشه شکسته بود داری منو دست میندازی
داخل ذهن سون دونگ:
جدی اونجا شیشه بود؟!
میگم چرا انقدر میسوزه و درد میکنه الکی نیست
*:زیاد تو پام فرو نرفت
_:به نظرت من گاوم؟
*:چرا اینطوری میگی؟؟
_:یادت نرفته که من چسب زخم زدم؟
داخل ذهن سون دونگ :
وایییی خاک تو سرممم چرا اینقدر خنگم من دارم کیو خر میکنم من اخهه اههه سون دونگ الان چی میخوای بگییی
*:باشه اصن من تسلیم الان واقعا خوبم
_:من باور نمیکنم
*:میخوای چیکار کنم؟
_:درو باز کن
*:چی؟!
_:نشنیدی؟؟
*:چرا ولی کی رسیدی؟
_:این به خودم مربوطه حالا هم درو باز کن
*:باشه
رفتم درو بازکردم که ندیدمش و پلاستیک دارو رو زمین بود
هه این اومده حال منو ببینه یا دارو بزاره بره
اصن به من چه بزار هرکاری میخواد بکنه
رفتم چند تا از اون دارو هارو خوردم و اومدم برم بخوابم چون واقعا خسته بودم چشمام رو هم نزاشته بودم که خوابم رفت
..........
حداقل 10 نفر این فیک رو میخونن لطفا یکم حمایت کنین تا ادامه بدم 🌼
- ۲.۱k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط